ژوانژوان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

ژوان اجابت یک دعا

..،،

سلام مامانی جونی، امروز سه ساعتی صبح گذاشتمت پیش مامانی و با باباجون رفتم خرید، یک مانتو فقط تونستم بگیرم برای خودم، بعدازظهرم سه تایی رفتیم البته آقاجون و مامان پری هم همراهمون بودن و شمارو تو ماشین نگه داشتن تا بتونیم با بابایی بعضی جاها رو دو تایی بریم،نمیشد شمارو ببریم چون غر میزدی و گریه میکردی و همینکه مجتمع نبود و سرما میخوردی، برای پوشک و دستمال مرطوب برای شما رفتیم که دستمال هاگیز گیرمون نیومد، پوشک پریما سایز ۳ هم که برات گرفتم با قبلی فرق داره شکلش میترسم تقلبی باشه اما قیمتش مثل قبلی بود، برای اولین بار دستمال فارمسی گرفتم برات،قبلا پریما گرفتمدبرات یعنی از همون اول اما زیاد خوب نبود هم رنگ سبزشو هم سفیدشو. برای مهمونی مادربزرگت ...
15 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام عشقم، امروزنهار خونه آقاجون بودیم والان خابیدی، دایی علی هفته پیش رفته بود سربازی برای آموزشی،دیروز دایی امیر با داداش یکی از دوستاش رفتن دنبال دایی و براش یه روز مرخصی گرفتن،دیروز اومد و الان رفت که با دوستش برن، صبح که اومده بود دنبالمون که بیایم خونه آقاجون تا دیدی دایی رو کلی ذوق کردی، دیروز صبح هم مادر بزرگت«مامان بابا» چون میخاستن امروز برن مکه برای خداحافظی از مامان پری اومدن خونشون که ماهم اونجا بودیم ،اما تواصلا نرفتی بغلشون و گریه کردی برات آهنگ مورد علاقت رو گذاشتم و بازی کردی و یکم آروم شدی،موقع رفتن هم بابای کردی که اصلا باورشون نشد که بلدی،برای همین دیشب که رفتیم خونشون عمه جون بابای کرد و توام براش بابای کردی ...
9 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام مامانی، اون شب چون میخاستیم بخابیم،زود تایپ کردم و خلاصه نوشتم، اون یکی دندون پایینتم اگه اشتباه نکنم دیروز دیدم که ردش مشخص شده و به زودی در میاد، دیگه همه چیو میفهمی و همه رو میشناسی،بابایی هم مثل همیشه امروز پیشمون نیست.امروز تخم مرغ صبحت رو نخوردی و الان خابیدی، صبح ها هرروز بهت زرده تخم مرغ میدم کامل، ظهرا سوپ با گوشت بره، شبا هم سیب زمینی با کره که خیلی دوست داری.امروز صبح که فعلا چیزی نخوردی ببینم بیدار که شدی میخوری یانه، میان وعده هم آبمیوه یا خود میوه مثل موز و گلابی بهت میدم،گلابی زیاد دوست نداری، دوست داری سرسفره هرچیو که ما میخوریم توام بخوری مثل دلستر،خیارشور،گوجه فرنگی،برنج و... البته نا گفته نمونه که همشونو هم تست کردی چ...
7 اسفند 1392

دوشنبه ۵ اسفند

سلام عروسک خوشگلم  اومدم امشب اینو بگم که امشب بای بای کردن یاد گرفتی و بادست چپت بای بای میکنی اما خیلی تند تند اینکاروانجام میدی خیلی بانمک، عاااااشقتم، دیگه بگم برات که اگه بخای ب چیزی دست بزنی وبگم جییز توام میگی.فعلا بریم بخابیم تافردا،بووس  
5 اسفند 1392

شنبه ۳ اسفند

سلام عروسک خوجل مامانی،الان تو بغلم بودی راه رفتیم تا خابت برد اخه داشتی بیقراری میکردی ، امروز سومین دندونت هم جوونه زد ،دندون پیش بالا،تبریک میگم بهت، از کارایی که این روزا میکنی میخام برات بگم،دو روز پیش تو خونمون بابایی داشت بازی میکرد باهات که چتر منو گرفته بود روی سرت و توام کلی ذوق کردی روش عکس هاپو داره و من بهت میگفتم هاپو و توام سعی میکردی بگی اول میگفتی ههاهها بعد باکلی زور پو رو میگفتی فدات بشم دختر نازم، امروزم رفتیم که دستاتو بشورم بهت کرم و خمیر دندون و اسپری نشون میدادم و میگفتم جیز توام تکرار میکردی،قربون شیرین کاریات برم من مامانیییی،این روزا شبا بهت سیب زمینی با کره میدم خیلی دوست داری و همشو میخوری، ژوان دارم کارای جشن دن...
4 اسفند 1392
1